سفارش تبلیغ
صبا ویژن
* سلام وقت بخیر؛خوشحال میشم نظربدین*

اللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَعَلى آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَةِ وَفی کُلِّ ساعَةٍ وَلِیّاً وَحافِظاً وَقائِدا ‏وَناصِراً وَدَلیلاً وَعَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَک َطَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فیها طَویلاً
جریان حکمیت در عصر حضرت علی علیه السلام - مطالب متنوع از قبیل:حدیث-داستان-ضرب المثل-جک ولطیفه و.....
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

فضیلتها چهارگونه اند : یکی از آنها حکمت است که قوامش اندیشه است . [امام علی علیه السلام]

جریان حکمیت در عصر حضرت علی علیه السلام - مطالب متنوع از قبیل:حدیث-داستان-ضرب المثل-جک ولطیفه و.....
macromediaxtemplates for Your weblogList of Iranian Top weblogspersian Blogpersian Yahoo

نویسنده: رضوانی  سه شنبه 86 مهر 17   ساعت 7:56 صبح

جریان حکمیت در عصر حضرت علی علیه السلام

امام علی علیه السلام

ألا و ان القوم اختاروا لانفسهم اقرب القوم مما یحبون، و انکم اخترتم لانفسکم اقرب القوم مما تکرهون.

(نهج البلاغه، خطبه 238)

پس از آن که ابوموسى و عمرو عاص از طرف سپاه متخاصمین براى حکمیت انتخاب شدند   محل ملاقات براى انعقاد مجلس حکمیت در دومة الجندل که قلعه‏اى میان مدینه و شام بود مقرر گردید، از جانب هر یک از سپاهیان شام و عراق چهار صد سوار به نمایندگى تعیین گردیدند که به همراه حکم خود به دومة الجندل بروند تا رأى حکمین در حضور آنان ابلاغ شود.

عمرو عاص با چهار صد سوار از شامیان به محل مزبور رفت و چند روز زودتر از ابوموسى به آنجا رسیده و به انتظار ورود حریف خود نشست، على علیه السلام نیز چهارصد نفر به فرماندهى شریح بن هانى همراه ابوموسى فرستاد و عبدالله بن عباس را هم به عنوان امام جماعت با آنها رهسپار نمود.

موقع اعزام حکمین معاویه به عمرو عاص گفت میدانى که من و لشگریان شام ترا با کمال رغبت و میل براى این کار تعیین کردیم در حالی که انتخاب ابوموسى به طور اکراه و اجبار بر على تحمیل شده است حال ببینیم چه میکنى.

عبدالله بن عباس نیز به ابوموسى گفت تو با یکى از حیله‏گران زبردست عرب حریف هستى که در مکر و فسون در تمام عرب نظیرش را نمیتوان یافت مراقب خود باش و سعى کن فریب این مرد حیله‏گر را نخورى با این که میدانى على

علیه السلام تمام سجایاى اخلاقى و ملکات نفسانى را دارا بوده و از هر حیث براى خلافت از همه کس سزاوارتر است و معاویه جز به راه ستم و باطل نمیرود.

چون خبر ورود ابوموسى به عمرو عاص رسید به استقبال او شتافت و بسیار تملق و چاپلوسى کرد و در اولین برخورد عقل کم مایه او را ربود!

ابوموسى وقتى این همه احترام و شکسته نفسى از عمرو عاص دید دست و پایش را گم کرد و خود را به کلى در اختیار عمرو گذاشت، ابن عباس که از نزدیک مراقب اوضاع بود به ابوموسى پیغام فرستاد که گول تواضع و فروتنى عمرو را نخور و حواس خود را پریشان مساز او از نظر شخصیت اجتماعى خیلى از تو بالاتر است و این علاقه و محبت را درباره تو براى تحمیل عقیده و فکر خود بجا می آورد آگاه باش که فریب او را نخورى زیرا (مهر کز علتى بود کینه است) !

سفارش ابن عباس به وسیله عدى بن حاتم به ابوموسى ابلاغ شد ولى او که فکر می کرد صاحب مقام و منصبى شده است به عدى گفت: نمیخواهد شما در این امر مهم دخالت کنید و مرا که از طرف عموم مسلمین بدین کار گماشته شده‏ام نصیحت نمائید! آنگاه به عمرو عاص گفت که من بعد سخنان ما محرمانه و سرى باشد تا کسى از چگونگى آن آگاه نشود!

عمرو عاص که انتظار چنین پیشنهادى را داشت فورا دستور داد چادرى در گوشه‏اى برپا کردند و خودش با ابوموسى روزها به تبادل افکار و مذاکرات خصوصى پرداختند حتى اطراف چادر را نیز قرق کرده و به مأمورین انتظامى دستور دادند که کسى بدون اجازه آنها حق ورود به چادر آنان را نخواهد داشت.

عمرو عاص پذیرائى گرم و شایانى از ابوموسى می نمود و زمینه را براى فریفتن او و تحمیل عقیده خود آماده میکرد بالاخره مطلب را عنوان نموده و به شور و بحث پرداختند.

عمرو عاص به ابوموسى گفت: در این که عثمان به مظلومیت کشته شده شکى نیست و تو خود نیز از طرفداران عثمان هستى، ابوموسى گفت البته من در موقع کشته شدن ‏او در مدینه نبودم و الا هر چه از دستم بر می آمد درباره وى کمک میکردم، عمرو گفت پس چه بهتر که الان معاویه به خونخواهى عثمان برخاسته و چندان طمعى در خلافت ندارد اگر تو هم باو کمک کنى خون عثمان گرفته میشود و اگر معاویه را به مسند خلافت بنشانیم از نظر این که مردى با تدبیر و قوى و کاردان است و از خانواده شریف قریش نیز میباشد کارى به مصلحت مسلمین انجام داده‏ایم!

ابوموسى متغیر شد و گفت: آیا معاویه از خانواده شریف است یا على؟چه شرافتى را براى معاویه میتوان قائل شد که على فاقد آن باشد؟ و موضوع حکمیت ما مربوط به عموم مسلمین است و به این سادگیها نمیتوان در مورد آن تصمیم گرفت و من عقیده دارم که عبدالله بن عمر براى احراز مقام خلافت از همه شایسته‏تر است زیرا تا کنون فتنه‏اى ایجاد نکرده و مردى سلیم النفس و خوش اخلاق است!

عمرو گفت: مقام خلافت جاى هر کسى نیست و خلیفه مسلمین باید با جرأت و مدبر و دور اندیش باشد و اینگونه صفات در عبدالله پیدا نمیشود.

ابوموسى گفت تو اصرار دارى که حتما معاویه خلیفه شود ولى من با خلافت او مخالفم.

عمرو عاص که ابوموسى را مخالف معاویه دید به طرز دیگرى عقل او را ربود و حیله دیگرى به کار برد، دست ابوموسى را گرفت و از چادر بیرون برد و گفت: اى برادر پیشنهادى به تو میکنم و گمان ندارم که در این مورد راه مخالفت جوئى زیرا این پیشنهاد به نفع و صلاح مسلمین است! ابوموسى گفت مقصودت چیست؟

عمرو عاص گفت: حالا که تو به هیچ وجه به خلافت معاویه حاضر نیستى و من هم که با خلافت على و عبد الله بن عمر و امثال آنها مخالف میباشم خوبست من و تو که از جانب مسلمین در این مورد اختیار تام داریم هم على و هم معاویه را از خلافت عزل کنیم آنگاه انتخاب خلیفه را به شوراى مسلمین واگذار نمائیم تا هر که را خواستند انتخاب کنند و من و تو هم در این امر مسئولیتى نداشته باشیم!

ابوموسى که چندان دل خوشى از على علیه السلام نداشت و معاویه را نیز معزول تصور میکرد به پیشنهاد عمرو رضا داد و موافقت خود را در این مورد اعلام ‏نمود، عمرو عاص براى این که هر چه زودتر به مقصود خود جامه عمل بپوشاند گفت: اى گرامى‏ترین اصحاب پیغمبر مدتى که براى حکمیت ما تعیین گردیده اکنون به پایان میرسد خوبست بدون فوت فرصت عقیده و رأى خود را به گروه مسلمین اعلام داریم!

ابوموسى بار دیگر از تملق گوئى عمرو خود را باخت و پاسخ داد که فردا این عمل را انجام می دهیم و مدعیان خلافت را بر کنار میکنیم تا مردم از جنگ و کشتار رهائى یابند، عمرو عاص با این که گردش کار را کاملا موافق مرام خود میدید مع الوصف از ابوموسى غفلت نمیکرد که مبادا او را راهى به اصحاب على علیه السلام مخصوصا به عبدالله بن عباس پیدا شود.

موعد مقرره فرا رسید و ابوموسى و عمرو عاص در برابر مردم ایستادند، عمرو عاص بار دیگر باقیمانده عقل ابوموسى را ربود و با تعارفات خشگ و خالى و دور از حقیقت و با تملق و چاپلوسى زیاد او را وادار نمود که ابتداء او به سخن درآید و هر چه ابن عباس به ابوموسى تفهیم نمود که ابتداء شروع به سخن نکند زیرا عمرو عاص او را فریب خواهد داد ابوموسى توجه و اعتنائى نکرد و ضمن خطاب به مردم چنین گفت:

امام علی علیه السلام

اى مردم بر هیچ کس پوشیده نیست که جنگ صفین در طول مدت خود چندین هزار نفر را به خاک و خون کشید و اطفال صغیر را بى پدر و زنان جوان را بیوه نمود و باعث وقوع این جنگ دو نفر مدعیان خلافت یعنى على و معاویه بوده‏اند که اگر کار به حکمیت واگذار نمیشد آن خونریزى و برادر کشى ادامه پیدا میکرد. بنابر این براى این که مسلمین روى آسایش ببینند من و عمرو عاص توافق کردیم که این دو نفر را از خلافت خلع کنیم تا خود مسلمین شورائى تشکیل داده و کسى را که استحقاق و شایستگى خلافت دارد انتخاب کنند پس من از جانب مسلمین عراق و حجاز على را از خلافت خلع میکنم!

در این موقع همهمه و هیاهو با آهنگ هاى مخالف و موافق در گرفت ولى عمرو عاص فرصت را از دست نداد و بلافاصله سخنان ابوموسى را درباره تأسف از خونریزى و برادرکشى تأیید نمود و در خاتمه اضافه کرد که: چون اختلاف على و معاویه باعث بروز این فتنه و آشوب بود و حالا که ابوموسى على را خلع کرد من نیز با نظر او در مورد خلع على موافق بوده و در عوض معاویه را به مقام خلافت برمی گزینم زیرا علاوه بر این که او شایسته احراز این مقام است خونخواه و ولى الدم عثمان نیز می باشد که طبق مفاد آیه:

و من قتل مظلوما فقد جعلنا لولیه سلطانا؛ مجازات قاتلین عثمان به عهده او میباشد.

چون سخنان عمرو عاص خاتمه یافت هیجان و هیاهوى مردم شدت گرفت و از همه بیشتر خود ابوموسى از این امر خشمگین شد و به عمرو عاص گفت:

قد غدرت و فجرت و انما مثلک مثل الکلب ان تحمل علیه یلهث او تترکه یلهث؛ اى حیله‏گر فاسق، تو مانند آن سگى هستى که قرآن درباره آن فرماید چه آن را چوب بزنى و چه رهایش سازى پارس میکند (در هیچ حال از آن آسوده نتوان بود) عمرو عاص خندید و گفت: انما مثلک مثل الحمار یحمل اسفارا ؛ یعنى تو هم مثل آن خر میمانى که بارش یک مشت کتاب باشد و اتفاقا گفتار عمرو عاص درباره او کاملا درست بود و ابوموسى بعد از آن به حمار اشعرى مشهور شد و آن وقت فهمید که على علیه السلام حق داشته است که او را به حکمیت انتخاب نکند.

ابوموسى از ترس على علیه السلام و یارانش به مکه گریخت و عمرو عاص نیز به سوى معاویه شتافت و موقع ورود به شام به عنوان خلافت به او سلام داد.

این حکمیت به قول خود معاویه یکى از نیرنگهاى عمرو عاص بود که با فشار و اجبار مردم کوفه على علیه السلام آن را پذیرفته بود ولى چون حکمین برابر تعهدى که سپرده بودند رفتار نکردند مجددا على علیه السلام و اصحابش به مخالفت برخاستند زیرا: اولا در آیات قرآن چیزى که اختلاف متخاصمین را حل و برطرف کند وجود نداشت، ثانیا در روز بیعت با على همه مهاجرین و انصار جز چند نفرى معدود با او بیعت کرده بودند و مقام خلافت خود به خود به دست آن حضرت آمده بود و به غیر از طلحه و زبیر که نقض عهد کردند از قاطبه ملت اسلام کسى مخالف او نبود، ثالثا عمرو عاص و ابوموسى مأموریت داشتند که اختلاف مدعیان خلافت را برابر احکام قرآن حل و فصل کنند همچنان که على علیه السلام به معاویه نوشته بود که من سخن ترا اجابت نمیکنم ولى حکم قرآن را مى‏پذیرم در صورتی که حکمین نامى از خدا و قرآن نبردند و تمام فکر عمرو عاص صرف فریفتن ابوموسى شد، رابعا این دو نفر خارج از صلاحیت و حدود اختیارات خود عمل نمودند و آنها صلاحیت عزل و نصب خلیفه را نداشتند بلکه مأمور حل اختلاف بودند.

و گذشته از همه اینها رأى و موافقت حکمین بر این بود که هر دو مدعى خلافت را خلع کرده و کار را به شورا واگذار نمایند در صورتی که عمرو عاص عملا خلاف رأى و توافق قبلى رفتار کرد و به جاى عزل معاویه خلافت او را تثبیت نمود و همین عمل او میرساند که توافق قبلى او با ابوموسى صرفا براى گول زدن او بوده است و به همین علل و جهات على علیه السلام و طرفدارانش به آن اعتراض کردند و کار دوباره به روز اول برگشت و حل و فصل آن موکول به شمشیر سپاهیان متخاصمین گردید.

و اما نتیجه سوئى که این حکمیت در سپاه على علیه السلام به وجود آورد اختلاف و پراکندگى سپاهیان او را شدیدتر نمود و در حدود دوازده هزار نفر خوارج پیدا شدند که نه تنها به على علیه السلام کمک نکردند بلکه مانع پیشروى او نیز گردیدند و على علیه السلام ناچار شد که با آنها در نهروان به جنگ و قتال پردازد.


نظرات شما ()

لیست کل یادداشت های این وبلاگ
عذاب دروغگو
[عناوین آرشیوشده]

فهرست
255985 : کل بازدیدها
32 :بازدید امروز
4 :بازدید دیروز
حضور و غیاب
یــــاهـو
درباره خودم
جریان حکمیت در عصر حضرت علی علیه السلام - مطالب متنوع از قبیل:حدیث-داستان-ضرب المثل-جک ولطیفه و.....
بسمه تعالی - مطالب این وبلاگ متنوع وگوناگون میباشد لذا عنوان آن را * سفره * نهادم از شما دوستان گرامی تقاضادارم بانظرات خوبتان مرایاری فرمایید
لوگوی خودم
جریان حکمیت در عصر حضرت علی علیه السلام - مطالب متنوع از قبیل:حدیث-داستان-ضرب المثل-جک ولطیفه و.....
جستجوی وبلاگ من
 :جستجو

با سرعتی بی‏نظیر و باورنکردنی
متن یادداشت‏ها و پیام‏ها را بکاوید!

لوگوی دوستان


آوای آشنا

فهرست موضوعی نوشته ها
مطالب متنوع[81] .
بایگانی نوشته ها
به نام آنکه اشک را آفرید
نجات دهنده
عکاسی بهتر با تلفن همراه‌
موقعیت استراتژیک ایران
آمریکا و کابوس هلال شیعه
آرامش وجدان با شستشو
وظیفه بندگى
والدین برای لگد زدن نیستند
نا امیدِ امیدوار
بررسی خدمات رایگان تلفن ثابت و فعال سازی آنها
صراط مستقیم
سیر و سرطان
پیشواى هفتم حضرت امام موسى بن جعفر(ع)
کلمه هجدهم گفتار حضرت علی( ع ) : الحکمة ضالة المؤمن
جک ولطیفه وSMS
رازدارى
آیین دوستى
داستان موسى و خضر
] آثار و فوائد وجود امام زمان(علیه السلام) در زمان غیبت
اس ام اس های عاشقانه
] داستانی درمورد امام زمان (عج)-شفاى ابو راجع حمامى
دواى وحشت قبر
نقدپذیرى
تواضع و فروتنى در روایات اسلامى
حبّ دنیا
شهوت پرستى در روایات اسلامى
کلمه نوزدهم گفتار حضرت علی ( ع ) : الحرمان مع الحرص .
کلمه بیستم گفتار حضرت علی ( ع ) : قلب الاحمق فی فیه و لسان العا
کلمه بیست ویکم گفتار حضرت علی ( ع ) : المرء عدّو ما جهله
سلامت در پناه معنویت
صبر و شکیبایى
چند طایفه در آتش
گناه بى آبروئى
پندهاى حکمت آمیز
جکهای سری جدید
ضرب المثلها بترتیب الفبا
دیوان حافظ
موانع دعا
صد حکایت تربیتی
ظاهر و باطن ، همین است
عدسی؛ مقوی برای افطار
روزه ، درمان بیماری های روح و جسم
تاثیر روزه بر بیماری های جسمی و روحی
آرامش ، در بدترین شرایط
می خوام رو سرت خراب بشم ! هستی ؟
دانستنی های تغذیه در ماه رمضان
پنج راه برای افزایش هوش
کبد و بیماری های آن
روزه در بیماری های گوارشی
گلستان سعدی
شب قدر
آژیر خطر ابلیس
شب قدر است امشب
حقیقت شب قدر
استرس باعث چاقی می شود
گوشه وکنایه
جریان حکمیت در عصر حضرت علی علیه السلام
طعم عسل و زهر
هرم غذایی جدید چگونه است؟
جلوه های فساد اداری
قرصهای اکستاسی
زیبایی ، برای زنان خوشبختی نمی‌آورد
اثر شیر و فراورده های آن در پیشگیری از سرطان
بازی های کامپیوتری و سرمایه سالاری
متکدیان شیک شده اند!
چرا جوانان دیر ازدواج می‌کنند؟
توبه نصوح
ماده مخدری در قالب آدامس
پاییز 1386
اشتراک
 

فالنامه
برای دیدن فال خود ابتدا نیت کنید سپس بر روی یکی از دایره های موجود کلیک کنیدتا فال خود را مشاهده کنید












دریافت کد فالنامه